دختر ماشین شناس!

 

چند روز پيش براي عوض کردن روغن ماشينم به مکانيکي رفته بودم ..که دختر خانومي 27-26 ساله با کبکبه و دبدبه وارد شد و به مکانیک گفت ببخشيد آقا يه 710 ميخواستم ميشه لطف کنين بدين؟؟
مکانيک گفت:710 تا چي؟؟

دختر خانوم گفت :710 تا هيچ چي؟‍!! ..710 ماشين من گم شده ..اگه ميشه يه دونه بدين !!
مکانيک گفت :710؟؟؟حالا اين 710 چي هست ؟؟

دختر خانوم که عصباني شده بود گفت :آقا مگه من باهات شوخي دارم ميگم يه 710 بده ..چون خانومم فکر ميکني حاليم نيست ؟؟ نه خوبم حاليمه.

مکانيک بیچاره گفت :خدا شاهده خانوم جسارت نکردم ..ولي من نميدونم شما چيو ميگين؟؟

دختره که فکر می کرد یارو داره جلو من دستش می ندازه گفت : بابا جون عجب مکانيک بي عرضه اي هستي تو ..هموني که وسط موتور ماشينه ..کارش نميدونم چيه ولي همه ماشين خارجیها دارن اين قطعه رو .. مال منم هميشه بوده ..حالا من گمش کردم و يکي لازم دارم!!

مکانيکه که کلافه شده بود يه کاغذ داد به خانومه و گفت ميشه شکل اين قطعه رو بکشي اين جا؟؟

دختر خانوم هم با کلي ژست انگار که الان داوينچي مي خواد موناليزا رو بکشه يه دايره کشيد و وسط اون نوشت ..

 

لطفاً برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.......  

ادامه نوشته

تاجر باهوش

 

نزديكيهاي ساعت 9 بود كه تقريباّ همه اعضاي گمرك خرمشهر براي بازكردن و تفتيش چند صندوق چوبي بزرگ خوش ظاهر كه از آمريكا آمده بود گرد يكديگر جمع شدند. پيشخدمتها با تيشه و تبر به كندن ميخ و تخته‌هاي روي جعبه مشغول شدند و پس از آنكه پوشال روي صندوقها را پس زدند بوي خوشي برخاست كه همه مطمئن شدند صندوق‌ها محتوي شكلات مي‌باشند.
طبق معمول در يك قوطي باز شد و يكي از كارمندان براي خود و رفقايش از آن شكلاتها مقداري برداشت. طعم و مزه شكلاتها نيشها را باز كرد و دهن همه به جنبش افتاد و متعاقب آن چندين بسته ديگر مورد ناخنك حضرات از رئيس گرفته تا مامورين جزو اداره قرار گرفت و گذشته از آن هر يك از اعضا چندين بسته نيز براي اهل بيت خود كنار گذاشتند كه موقع ظهر با خود ببرند!
يك ساعت بعد صندوقها ميخكوب و براي تحويل شدن به صاحب جنس آماده بود و كارمندان نيز در پشت ميزهاي خود مشغول كار شدند ولي گاهگاهي صداي زنگ بلند مي‌شد و كارمندان به پيشخدمتها سفارش آب خوردن مي‌دادند.
لحظه به لحظه مرض عطش در عمارت گمرك شدت يافت و به فاصله نيم ساعت بشكه حلبي بزرگ عمارت .....

لطفاً برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.......

ادامه نوشته

درد دلهای یک قاتل

 

به درخواست دوستانی که می گفتند از دردهای اجتماع هم بگو زندگی که همیشه لبخند نیست، مطلب زیر رو از زبان یک مجرم می نویسم آخرش هم یه کمی چاشنی طنز بهش می زنم که خوشمزه بشه . امیدوارم که دیگه همچین اتفاقاتی نیفته :

 

ركسانا از اول هم بيشتر از من شانس داشت. با اينكه 36 كيلو اضافه وزن داشت و همچين قيافه اي هم نداشت و حتي ديپلم هم نداشت زودتر از من شوهر كرد. آن هم با يك مهندس جوان خوش تيپ 23 ساله كه كلي هم خر پول بود. ولي من بيچاره كه هم خوشگل بودم و هم خوش هيكل و تازه هم فوق ليسانس داشتم، پنج سال بعد از آن مجبور شدم از آنجايي كه نكند بتُرشم با يك بقال كچل خپل 38 ساله ازدواج كنم. من با غم و غصه هر روز پيرتر شدم و او با ليپوساكشن و عمل زيبايي و كلي آرايش و از اين جور حرف ها هر روز جوانتر. به خاطر همين هم شد كه شوهرم را با 13 ضربه چاقو كشتم.....

لطفاً برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.......

ادامه نوشته

امان از ندانستن اصطلاحات انگلیسی

 

در آن دورانی که کسی نمی‌توانست به وجود توالت عمومی اطمینان داشته باشد، خانمی انگلیسی سفری به هندوستان را برنامه‌ریزی کرد. مهمان‌خانه کوچکی را که متعلّق به مدیر یک مدرسه محلّی بود در نظر گرفت و اطاقی رزرو کرد. چون نگران بود که آیا در مهمانخانه توالت وجود دارد یا خیر، در نامه‌ای به مدیر مدرسه سؤال کرد که آیا در مهمانخانهء مزبور WC وجود دارد یا خیر.
مدیر مدرسه تسلّط کاملی به زبان انگلیسی نداشت. نزد کشیش محلّی رفت و پرسید که WC به چه معنی است. کشیش هم تا آن زمان نشنیده بود. دو نفری همّت گماشتند تا معانی احتمالی این دو حرف را بیابند و نهایتاً به این نتیجه رسیدند که خانم مزبور طالب Wayside Chapel  است که بداند آیا (کلیسای کنار جادّه) نزدیک مهمانخانه وجود دارد یا خیر. ابداً به ذهنشان خطور نکرد که این دو حرف ممکن است به معنی توالت باشد.
مدیر در جواب خانم نامه‌ای نوشت. متن نامه به شرح زیر است:
خانم عزیز در کمال مسرّت به اطّلاع شما می‌رسانم که در 9 مایلی مهمانخانه یک WC وجود دارد که در

 

لطفاً برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.......

ادامه نوشته

مادر ناقلا

 

خانم حميدي براي ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعني لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقي دختر بنام « ژانت»زندگي ميكند. كاري از دست خانم حميدي بر نمي آمد و از طرفي هم اتاقي مسعود هم خيلي خوشگل بود.

 

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوي بيشتر او مي شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من ميدانم كه شما چه فكري مي كنيد ، اما من به شما اطمينان مي دهم كه من و « ژانت» فقط هم اتاقي هستيم."

 

  حدود يك هفته بعد ، « ژانت» پيش مسعود آمد و گفت : " از وقتي كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره اي من گم شده ، تو فكر نمي كني كه او قندان را برداشته باشد ؟ "

 

...........لطفاْ برای خواندن  ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید..................

ادامه نوشته

امان از دست مایکروسافت !

 

این یک داستان واقعیه :

مرد بيکاري براي سِمَتِ آبدارچي در مايکروسافت تقاضا داد. رئيس هيأت مديره مصاحبه‌ اش کرد و تميز کردن زمين‌ش رو -به عنوان نمونه کار- ديد و گفت: «شما استخدام شدين، آدرس ايميل‌تون رو بدين تا فرم‌هاي مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنين و همين‌طور تاريخي که بايد کار رو شروع کنين..»

مرد جواب داد: «اما من کامپيوتر ندارم، ايميل هم ندارم!»

رئيس هيأت مديره گفت: «متأسفم. اگه ايميل ندارين، يعني شما وجود خارجي ندارين. و کسي که وجود خارجي نداره، شغل هم نمي‌تونه داشته باشه.»

...........لطفاْ برای خواندن  ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید..................

ادامه نوشته

مرگهای عجیب !!


آلن پينکرتون موسس آژانس کارآگاهي آمريکا( 1819، 1884) هنگام نرمش صبحگاهي به زمين خورد و زبانش لاي دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقارياي ناشي از اين زخم درگذشت.

آيزادورا دانکن رقاص آمريکايي
( 1878، 1927) هنگامي که در اتومبيل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبيل گير کرد و گردنش شکست و خفه شد.

الکساندرپادشاه يونان (
۱۸93 192۱0) يک ميمون خانگي گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.
...........لطفاْ برای خواندن  متن خبر به ادامه مطلب مراجعه نمایید..................
ادامه نوشته

ماساژوری که گوگل میلیونرش کرد

   

ماساژوری که گوگل میلیونرش کرد

 

سال 99 ، خانم بونی براون Bonnie Brown ، تازه از همسرش جدا شده بود. او با خواهرش زندگی می‌کرد و آینده‌ای نامشخص داشت. تا اینکه شانس آورد و یک آگهی استخدام دید. یک شرکت در «سیلیکون ولی» ، احتیاج به یک ماساژور داشت که به خانه‌های کارمندانش برود و آنها را ماساژ دهد.
این شرکت که آن موقع 40 کارمند بیشتر نداشت ، گوگل (GOOGLE) نام داشت!
او این کار پاره‌وقت را در گوگل قبول کرد. خانم براون هفته‌ای 450 دلار دستمزد می‌گرفت و این امکان را هم داشت که به جای دستمزد نقدی ، سهام شرکت را بخرد.
بعد از 5 سال مدام ، ماساژ مهندسان گوگل ، خانم براون بازنشست شد ، ولی سهام گوگل آنقدر رشد کرده بود که این خانم میلیونر شده بود!
این خانم از اینکه عاقبت‌اندیشی کرده و به توصیه مشاور اقتصادی‌اش گوش نکرده و سهامش را نگه داشته خوشحال است. حالا این خانم 52 ساله در یک خانه بزرگ 3 هزار فوت مربعی در نوادا زندگی می‌کند و به علاوه ماساژور مخصوص خودش را دارد. او مسافرت‌هایی هم به نقاط مختلف جهان برای سرکشی بنیاد خیریه‌ای که تأسیس کرده ، انجام می دهد.
تخمین زده می‌شود ، هزار نفر از کارمندان گوگل با در اختیار داشتن سهامی بیشتر از 5 میلیون دلار ،از طریق رشد خیره‌کننده ارزش سهام گوگل میلیونر شده باشند
هر سهم گوگل در بدو تأسیس ، 80 دلار ارزش داشت.
بد نیست ارزش سهام رؤسای گوگل را هم بدانید، ارزش سهام لری پیج 20 میلیارد دلار و ارزش سهام سرگئی برین 19.6 میلیارد دلار است.
در طی دوران رشد اقتصادی ، ارزش سهام شرکت‌های دیگری مثل یاهو و نت‌اسکیپ هم افزایش پیدا کرده است ولی هیچ کدام از شرکت‌ها قابل مقایسه با گوگل نیستند.
ارزش فعلی هر سهم گوگل 663.97 دلار است. امسال سهام گوگل 40 درصد ترقی کرد که معادل افزایش ارزش به میزان 203 دلار برای هر سهم است.

 



نباید به ظاهر طرف اهمیت بدی عزیزم !

 

خانمي با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلي راهي دفتر رييس دانشگاه هاروارد شدند. منشي فورا متوجه شد اين زوج روستايي هيچ کاري در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند. مرد به آرامي گفت : « مايل هستيم رييس راببينيم .» منشي با بي حوصلگي گفت :« ايشان تمام روز گرفتارند.» خانم جواب داد : « ما منتظر خواهيم شد. »

منشي ساعت ها آنها را ناديده گرفت و به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پي کارشان بروند.

اما اين طور نشد. منشي به تنگ آمد و سرانجام تصميم گرفت مزاحم رييس شود ، هرچند که اين کار نامطبوعي بود که همواره از آن اکراه داشت. وي به رييس گفت :« شايد اگرچند دقيقه اي آنان را ببينيد، بروند.» ..............

 

...........لطفاْ برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید..................

 

ادامه نوشته